بار دیگر شهری که دوست می داشتم
زندگی طغیانی ست بر تمامی درهای بسته و پاسداران ِ بستگی.
هر لحظه ای که در تسلیم بگذرد لحظه ایست که بیهودگی و مرگ را تعلیم می هد.
لحظه یی ست متعلّق به گذشتگان که در حال رخنه کرده است.
من ، ایمـــآن دارم که عشق، تنها تعلّق است. عشق، وابستگی ست.
انحلال کامل ِفردیت است در جمع.
زندگی ، تنهایی را نفی می کند ، و عشق، بارورترین ِ تمامِ میوه های زندگی س *:)
*از نادر ابراهیمی *:)
نظرات شما عزیزان: